بهمن آتش پنجه
-
نام پدر : محمدعلی
-
تاریخ تولد : 1347/06/27
-
محل تولد : شهرستان بهبهان
-
عضویت : بسیجی
-
یگان اعزامی : بسیج
-
تاریخ شهادت : 1365/10/26
-
عملیات : کربلای ۵
-
محل شهادت : بیمارستان شهید فیاض بخش تهران
-
محل دفن : گلزار شهدای بهبهان
-
قطعه : 3
-
ردیف : 13
-
مزار : 20
-
توضیحات : شهید، 1365/10/20 در جاده شهید صفوی مجروح شد.

متن وصیت نامه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام تنها معبود عابدان و تنها معشوق عاشقان.
با خون وصیتنامۀ خود را نوشتم کز رهبر پاک و پیامآور سرشتم
با سلام بر منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و سلام و درود بسیار بر نائب برحق وی خمینی کبیر، نوشتهام را آغاز میکنم:
به خدا قسم، به خدایی که تمام این جهان هستی را خلق کرد و این نظم بسیار عظیم را بر آن حکمفرما کرد قسم، که من این چند روزی که زنده بودم رنگی را زیباتر از سرخ و گُلی را زیباتر از لاله و مَرکبی را زیباتر از شهادت و باغی را زیباتر از گورستان احساس نکردهام.
مادرم! اگر میخواهی که از تو بیشتر راضی باشم، از تو التماس میکنم و میخواهم که سعی کنی کمتر برایم گریه کنی؛ زیرا گریه و زاری شما من را بیشتر در روی آقام امام حسین خجلزده میکند.
مادرم و پدرم! شما باید این را بفهمید و این را درک کنید که هیچ کس یعنی نه ثروتمند و نه فقیر و نه کافر و نه مسلمان نمیتواند ادعای این را کند که از مرگ فرار کرده است، مرگ هر وقت بخواهد که به دستور خداوند به سراغ آدمی بیاید همان است و بس. پس با این وجود رفتن من که در واقع از شعار همیشگی من یعنی «یا زیارت و یا شهادت» بوده، خارج نبوده و دیگر جای ناراحتی نیست و نباید هم باشد.
من اعتقاد بر این دارم که آدمی همانطوری [که] روزی متولد میشود و پا به این دنیای حیلهگر میگذارد، روزی هم باید این دنیا؛ این دنیایی که پر از فریبهای شیطانی است [را] وداع بگوید و برای همیشه از این دنیا برود. پس چرا این رفتن همیشگی با رضای خدا و با مهمانی با شهدای کربلای حسینی همراه نباشد؟! چرا ما که این را میدانیم نباید سعی کنیم که کولهبارمان از توشه پر باشد؟!
درود بیکران خداوندی به مادرم باد که مرا پروراند و در راه اسلام و قرآن تربیت کرد و این اجازه را به من داد تا به جبهه روم و این بار مهم و سنگینی که بر دوش من بود و هر زمان داشت مرا ناراحت میساخت، به مقصد واقعی برسانم.
مادرم! اولاً از تو میخواهم که شیرت را حلالم کنی و ثانیاً همانطوری که قبلاً وظیفۀ خود را شناخته بودی و حتی با اینکه مریض بودی برای جبهه نان میپختی و به ندای امام لبیک میگفتی، حالا هم خود را نشان بدهی و مانند آن شیرزنی باشی که در جنگ، وقتی سر پسرش را برای او میآورند آن را برای دشمنان پرتاب میکند و این را میگوید: «من هدیهای که در راه خداوند دادهام پس نمیگیرم.» و همیشه شکرگزار باشی.
اگر میخواهید برای من گریه کنید اول سعی کنید که به یاد و برای علیاکبرها و علیاصغرها و قاسمها و از همه مهمتر ابیعبداللهالحسین(ع) گریه کنید، بعد برای من.
مادرم! این را همیشه به عنوان یک جمله از من در ذهن داشته باش که هیچ وقت این مصیبت به مصیبتی که به زینب(س) وارد شده است نمیرسد.
برادران و خواهرانم! سعی کنید که در تربیت فرزندانتان بکوشید و طوری آنها را تربیت کنید که اولاً خداوند و بعد هم آقا امام زمان از شما راضی باشد.
خانوادۀ عزیزم! من نمیخواهم که قبرم از قبرهای دیگر بهتر باشد. به خدایی که من جانم را در راه وی دادهام قسم، که سادگی قبرم مرا بسیار خوشحال میکند.
از دوستان، اقوام، همسایهها، آشنایان، همه و همه میخواهم که حلالم کنند و اگر حقی به گردنم دارند آن را از خانوادهام بگیرند.
1- اگر امام را یاری نکنیم یقین داشته باشید که به مقصد نخواهیم رسید.
2- و اگر به یاد خدا نباشیم بدانید که دام شیطان در انتظار ماست. و اگر میخواهیم آقا امام زمان از ما راضی باشد باید این گفته را به یاد آوریم و بدان عمل کنیم.
اسلام اگر با کشتن من جاودانی است برگو ببارد بر تنم هر سو فشنگ است
«مصیبته الحسین اعظم المصیبات»
بهمن آتشپنجه
نیمه شب 1365/10/19