عملیات ها » دشواری های متعدد عملیات رمضان
راوی : شهید حاج قاسم سلیمانی عملیات : عملیات رمضان
عملیات رمضان در سال 61 در مرحله اول با هدف رسیدن و تصرف کانال ماهی انجام شد و مرحله بعدی رسیدن به کنار رودخانه اروند بود. ما در محدوده قرارگاه قدس بودیم که قرارگاه مشترک ارتش و سپاه بود. از سپاه سردار غلامپور و از ارتش تیمسار لطفی که آن موقع سرهنگ و فرمانده لشکر 16 قزوین بودند حضور داشتند. هدفی که واگذار شده بود، تصرف دژ مرکزی و پوشش و تامین جناح شمالی منطقه بود که لشکرهای 5 مکانیزه و 6 زرهی عراق مستقر بودند و نهایتاً رسیدن به خاکریزی که در عمق منطقه وجود داشت. در مرحله اول برای همان تامین جناح و نهایتاً چرخیدن به پشت لشکرهای 5 و 6، اگر عقب نشینی نمیکردند.
در جنوب ما تیپ 19 فجر(سمت چپ) و در شمال ما تیپ 37 بعثت (سمت راست) عمل میکرد. تیپ بعثت بچههای خوزستان بودند و تیپ 19 فجر هم بچههای استان فارس بودند. در مرحله اول سه معبر شناسایی کردیم که همان معبر وصولی ما به خط دشمن شدند، چون منطقه، منطقهای باز بود و عارضهای هم نداشت، ما مجبور بودیم خط خودمان را طوری در طول 4 کیلومتر تقسیم بکنیم، که با توجه به اینکه در دید و تیر دشمن بودیم، در شکستن خط سرعت عمل داشته باشیم. با باز کردن این سه معبر که یکی در انتهای خط خودمان، از نزدیکی تیپ 33 المهدی و یکی هم در وسط خط خودمان انتخاب کردیم، کار را جلو بردیم.
در کنار این معبرها یک معبر فرعی باز کردیم که اگر چنانچه معبر اصلی لو رفت یا مشکلی پیش آمد از آن معبرهای فرعی استفاده کنیم. برای هر معبر یک گردان پیش بینی کرده بودیم که هر گردان یک گروهان پیش رو داشت، که این گردانها و گروهانهای ویژه خطوط را میشکنند و برای برخورد با کمینهای دشمن، در هر گردان دستههایی را پیش بینی کرده بودیم که بعد از عبور از کانال و میادین نهایتاً بعد از شکستن خط در چپ و راست با گروهانهای خودشان الحاق برقرار میکردند.
بنابراین ما با سه گردانی که برای شکستن خط اول و رفتن به عمق خاکریز دوم(که حدوداً به طول 4 کیلومتر و عرض 2 کیلومتر بود.)، پیش بینی کرده بودیم معبر را در شب قبلش باز کردیم. آن هم بدون اینکه دشمن متوجه بشود. ما در آن زمانی که معاونت اطلاعات داشتیم و کار شناسایی را انجام میداد، یک گروهان تخریب هم داشتیم که صرفاً کارش مبارزه با میادین مین دشمن بود و کار شناسایی را هم انجام میداد. معابر و میادین مین را شناسایی میکردند و توی کالکهایی که برای ما میآوردند عرض، طول، عمق و ردیفهای میدان مین و نوع مینها را گزارش میکردند.
ما برای اولین بار بود که با مینهای جدید دشمن آشنا میشدیم. نوعی مین واکسی وجود داشت که بسیار حساس بودند و زود عمل میکردند، این نوع مینها را برای بررسی میآوردند و حتی نوع سیمهای خاردار، ردیفهای سیم خاردار، کانالها و کمینهای دشمن را شناسایی میکردند. معابر را بگونهای انتخاب میکردند که روبروی کمینهای دشمن نباشد و از نقاط خلوت خط که معمولاً دید و تیر دشمن بطور کلی کم بود، انتخاب میکردند تا مشکلی ایجاد نشود. احیاناً اگر عوارضی در منطقه وجود داشت مثل نهرها و گودالها و پوششهای گیاهی از آنها استفاده میکردند و معابر یکی از حساسیتهای دشمن بود. یعنی بنا به وضعیت عوارضی که زمین داشت، دشمن نسبت به آن حساسیت نشان میداد، مثلاً اگر یک جاده وصولی به خط دشمن وصل میشد، دشمن حساسیت داشت و تمرکز و سلاحهای بیشتری در نظر گرفته بود، کمین میگذاشت و میدان مین او بیشتر بود. اینها همه در شناسایی و عبور از معابر مدنظر بود. در طرح ریزیها بحث جناحین و بحث دور زدنها و بحث عوارض مطرح بود. بنابر این معابر با این دیدگاه ایجاد و انتخاب میشدند. یک شب قبل از عملیات بخش عمدهای از مینها بدون اینکه دشمن متوجه بشود خنثی شدند و بچهها آمدند چاشنی مین ها را برداشتند و برای اینکه دشمن متوجه نشود، مینها را سرجای خودش گذاشتند.
خب، شب اول عملیات که یگانها حرکت کردند به طرف خط دشمن، متاسفانه جناح راست ما لو رفت و آتش بارها و تیربارهای دشمن بر روی آنها باز شد، چون فاصله خطوط به هم نزدیک بود بالطبع روی معابر ما هم تاثیر داشت، اما با توجه به اینکه ما از قبل، مینهای معابرمان را خنثی کرده بودیم، کارمان راحت تر، مشکل کمتر و تلفاتمان حداقل بود، چون بلافاصله بچهها خودشان را رساندند، منتها اشکالی که بوجود آمد همان لو رفتن تیپ بعثت در جناح راست بود که نتوانست خودش را به جناح راست ما بکشاند و جناح راست ما را تامین کند که ما بتوانیم در عمق، پیشروی داشته باشیم و آن اهدافی که مد نظر بود تصرف نماییم.
در جناح چپ ما تیپ 19 فجر مشکلی نداشت و همزمان با ما خط را شکست و شروع کرد به پاکسازی خط دشمن. ما بلافاصله با سمت چپمان الحاق کردیم و سمت راستمان تا صبح وضعیتش دقیق روشن نبود. یک دفاع در آنجا کردیم و روی دیوار دژ، یک پیشروی هم در عمق کردیم تا خط دوم هم پیش رفتیم. بچهها به این مثلثیها که در پشت خط دوم بود، رسیدند و شروع کردند به تحکیم مواضع. راست و جلو ما دو لشکر قبراق 5 مکانیزه و 6 زرهی ارتش عراق بودند که از نظر توان نظامی بالا بودند و در عملیاتهای بیت المقدس، طریق القدس و فتح المبین عقب نشینی کرده بودند بطرف خط مرزی. در عملیات فتح المبین و طریق القدس و ثامن الائمه میتوان گفت که این دو لشکر در منطقه نبودند.
این دو لشکر زرهی، مکانیزه و قبراق و دست نخورده بودند، یک فشار خیلی شدیدی روی این دژ گذاشتند و چون دژ هم عارضهای نداشت و آنها مسلط بودند بر روی دژ، لذا به سختی تردد صورت میگرفت. روز دوم بخشی از دژ را تحت فشار گذاشتند که قابل پدافند نبود. به دلیل فشاری که وجود داشت ما مجبور شدیم مقداری روی همان دژ با فاصله بیشتری که بعداً معروف شد به ابرویی شکل یک خاکریزی ایجاد کنیم. به شکل ابرو بطوری که از پهلو تیر نخوریم. بعدش یک خاکریز به خط خودمان متصل کرده و این نقطه را تثبیت کردیم. البته این تثبیت زمانی کامل شد که در کل منطقه عملیاتی و خط مرز تثبیت انجام گرفت.
لازم به توضیح است که عمده پیشرویهایی که در خط مرز انجام شده بود، مواجه شد با عدم موفقیت منهای یک قسمت کوچکی که در زید بدستمان آمد. یعنی با یک فاصله حداکثر 2 کیلومتر از خط مرز و عمق 7 کیلومتر، تنها همین مقدار در زید دست ما بود. بقیه نیروها روی دژ بودند. خاکریز ابرویی شکلی که ما ایجاد کردیم بعنوان جناح سمت راست عملیات دفاع از آنجا صورت میگرفت. در آنجا اگر شجاعتها و شهامتهایی که بچه ها از خود نشان دادند، نبود؛ دشمن به راحتی از ما عبور میکرد و بر تمام عقبه خودی مسلط میشد و حرکت خود را به سمت دریاچه ماهی و زید ادامه میداد و تمام نیروها را تا خط مرزی عقب میزد.
تقریباً 10 روز طول کشید تا تثبیت کلی انجام شد. ما در آن زمان علی رغم اینکه تیپ بودیم بالغ بر هشت گردان نیرو داشتیم و روز هفتم عملیات بود که شهید حسن باقری و آقای عزیز جعفری از ما کمک خواستند ما دو گردان را از طریق جاده زید به کمک برادرانی که در آنجا مستقر بودند بردیم اما متاسفانه زمانی که رسیدیم نیروهای دشمن از چپ و راست بر این خاکریزی که زده میشد مسلط شده بودند و دستور عقب نشینی داده شد و نهایتاً منجر شد به همان خطوط اولیه که تثبیت شده بود و تا پایان جنگ در این نقطه مستقر بودیم.
در عملیات رمضان برای اولین بار بود که زرهی را راه اندازی کردیم، زیرا تعداد 15 دستگاه تانک در عملیات بیت المقدس از دشمن به غنیمت گرفته بودیم که همینها را راه اندازی کردیم. ادوات را شکل خوبی داده بودیم. تقریباً یک گردان منهای ادوات داشتیم که بکار گرفتیم. توپخانههای ارتش پشتیبانی میکردند. بعد از عملیات رفتیم دنبال راه اندازی توپخانه لشکری و مهندسی. از جمله واحدهایی که بطور قطعی راه اندازی کردیم. مهندسی ادوات بود که در عملیات بیت المقدس راه اندازی شد. تنها ادوات جزئی از زرهی بود که برای اولین بار غنیمت گرفته بودیم.
در عملیات رمضان به علت عدم الحاق، پیچیدگی زمین باعث شد که ما به اهدافمان نرسیم و مثلثیها طوری بود که میبایست بر سه ضلع آن مسلط باشیم، یعنی راسهای آن طوری گرفته بود که اگر یکی از راسها در دست دشمن بود او میتوانست بر راس دیگر مسلط شود. این مثلثیها طوری طراحی شده بود که بر یکدیگر مسلط شوند. خصوصاً این منطقه که برای دفاع از بصره طراحی شده بود بعد از این مثلثیها کانالهایی به عرض یک کیلومتر پشت سرهم احداث کرده بودیم. دشمن طوری زمین را مسلح کرده بود که ما در پیشرویها و تثبیت خطوط با مشکلات زیادی مواجه شدیم و نتوانستیم یک الحاق سرتاسری انجام دهیم و دشمن هم بلافاصله منطقه را زیر آب کرد، آب منطقه را فرا گرفت و عملاً بخشی از زمین را از دست ما خارج کرد و بخشی از جناح دشمن را پوشش داد.
در این عملیات 2640 نفر از رزمندگان استان کرمان به همراه سه گردان از رزمندگان استان همدان که به لشکر ثارالله مامور بودند، شرکت داشتند که تعداد 119 نفر از این عزیزان به شهادت رسیدند (به جز شهدای استان همدان) در منطقه پاسگاه زید اکنون حرم مطهر چند شهید گمنام متعلق به عملیات رمضان میباشد که از شهدای مفقود استان کرمان هستند.